کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند. (ناظم الاطباء). آنکه باوراق طلا و نقره بقالب یا بقلم بر جامه نقش کند. (غیاث) (آنندراج). بسمه گر: دلم ماند از بسمه چی درشگفت ازو دیده ام نقش حیرت گرفت. وحید (از آنندراج). و رجوع به بسمه گر شود
کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند. (ناظم الاطباء). آنکه باوراق طلا و نقره بقالب یا بقلم بر جامه نقش کند. (غیاث) (آنندراج). بسمه گر: دلم ماند از بسمه چی درشگفت ازو دیده ام نقش حیرت گرفت. وحید (از آنندراج). و رجوع به بسمه گر شود
برگزینندۀ بوسه. (ناظم الاطباء). برگزینندۀ بوسه. بوسه گیر. (فرهنگ فارسی معین) : دلهای خون آلود بین بر خاک راهت بوسه چین من خاک آن را هم همین بوسی تمنا داشته. خاقانی. از هم عنانیش نفس برق سوخته است پایی که بوسه چین ز رکابش شوم کجاست. صائب (از آنندراج) ، قصد کردن کسی را به چیزی. (از ناظم الاطباء)
برگزینندۀ بوسه. (ناظم الاطباء). برگزینندۀ بوسه. بوسه گیر. (فرهنگ فارسی معین) : دلهای خون آلود بین بر خاک راهت بوسه چین من خاک آن را هم همین بوسی تمنا داشته. خاقانی. از هم عنانیش نفس برق سوخته است پایی که بوسه چین ز رکابش شوم کجاست. صائب (از آنندراج) ، قصد کردن کسی را به چیزی. (از ناظم الاطباء)
یوئه چژی. ساکنان مغولستان که خان هون نو (209-174 قبل از میلاد) آنها را پراکنده کرد و تمامی مغولستان را در تحت حکمرانی خود درآورد. (از ایران باستان صص 2255-2256). و رجوع به یوئه ئی چی شود
یوئه چژی. ساکنان مغولستان که خان هون نو (209-174 قبل از میلاد) آنها را پراکنده کرد و تمامی مغولستان را در تحت حکمرانی خود درآورد. (از ایران باستان صص 2255-2256). و رجوع به یوئه ئی چی شود